بی نقاب

به نامـ خد.ا : امروز سِرُمـ پنجمـ رو زدمـ 🫠  

 

تو آینه خودمو نگاه میکنمـ

من چرا انقدر زرد شدمـ؟

بابا نگامـ میکنه

واقعاا چرا این انقد صورتش زردههه؟

[ قناری شدمـ واسه خودمـ 😌 ]


# قرنطینه
+  |  پنجشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۱ | بهـ وقتِ  10:5 PM  |   | 

تا نکشتمـ ول کن نیست



سِرُمـ چهارمـ به دست ؛ 

سلــآمـ ✋🏻


# قرنطینه
+  |  چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۱ | بهـ وقتِ  8:9 PM  |   | 

اشتباه کردمـ برگشتمـ خونه

 

 

هر لحظه با خودمـ میگمـ

الان از حال میرمـ ...

 

تهش از ترس این که غش کنمـ و بچه تنها بمونه با یه حال خراب زنگ زدمـ مامان اینا بردنمـ خونشون و اینجا بود که سِرُمـ سومـ رو زدمـ ...(شب قبلش با اصرار همسر و حال بدش برگشتیمـ خونه ، شب تا صبحش مرتب بیدار شدمـ و تبش تبش ُ چک کردمـ و دارو دادمـ ، فرداش کمبود خواب ها از پا درمـ آورد🤦🏻‍♀️) چه شب و روزایی گذشتن ، چه خوب که میگذره ... کاش به خوبی بگذره...


# قرنطینه
+  |  دوشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۱ | بهـ وقتِ  1:33 PM  |   | 

مثل برنامه فردا که منتظرش بودمـُ ...

 

زندگی هر روز بیشتر از قبل 

بهمـ نشون میده که : 

حتی واسه یک ثانیه بعدت همـ

نمیتونی قاطع برنامه ریزی کنی ... 

چرخ گردون میچرخه

و آخرش همونی میشه که

قسمت بوده یا مقدر شده :) 


# قوانین زندگی # شرح حال نویسی ها # قرنطینه # سریال
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  چهارشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ | بهـ وقتِ  1:37 AM  |   | 

هوامونو داشته باش، تو رو خد.ااا 🥺

 

حس بد دیشبمـ بی جهت نبود!! 
دیشب همسر چند بار حالش بد شد ، یه بار شدیدا سرفه میکرد ، یه بار دستش درد میکرد، یه بار سرش و یه بار سردش بود و براش لباس اضافه آوردمـ ، خلاصه که نشد درست بخوابمـ و صبح قید خوابیدنُ زدمـ و شروع کردمـ به انجامـ کارامـ (!)
گفتمـ نرو ولی باز صبح رفت سر کار ، ظهر با حال بد اومد ، تب داشت ... 
عصر رو موند خونه (دخترمونمـ در طول روز هیچیییی نخوابید و متاسفانه هی میخواست به باباش بچسبه :| ، ساعت ۸.۳۰ عملا بیهوش شد ، نمیدونمـ صبح چه ساعتی بیدار باش میزنه!! :()
فعلا هممون قرنطینه ایمـ و ذهنمـ واقعا کار نمیکنه ، خاموش شده 
فقط میتونمـ چند دقیقه بعد رو ببینمـ . نمیتونمـ فکر کنمـ .... 
وقتی مثل الان بهش فکر میکنمـ میترسمـ ، میترسمـ واسه دلبر ، میترسمـ واسه خود همسر که نمیدونمـ دقیقا چشه و چرا تب ۳۹ درجه داره ؟! میترسمـ خد.ایی نکرده کرونا باشه ، میترسمـ واسه دلبر ، میترسمـ که توان نداشته باشمـ به این دو تا رسیدگی کنمـ . 
میترسمـ ولی ته دلمـ روشنه 
پس فعلا ذهنمو خاموش میکنمـ 
توکل به خد.ا

 

بعدا نوشتمـ : تب تا دو روز ادامه داشت اما خد.ا رو هزاران بار شکر این ماجرا همـ ختمـ به خیر شد 


# قرنطینه
+  |  دوشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ | بهـ وقتِ  11:51 PM  |   | 

میگذره ...

 

وقتی نمیتونی با زبونت بگی :

چقدر داره بهت سخت میگذره،

چشمات شروع میکنن به گریه کردن ...!

Universal Understanding, an art print by Ashley Mackenzie - INPRNT


# شرح حال نویسی ها # قرنطینه
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  یکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  6:33 PM  |   | 

اسمش ُ نبر  ِ لعنتی

 

میدونی تمامـ ِ این اتفاقا افتاده تا ...

عادی ترین روزا خوش بگذره ، همین :)


# قرنطینه # شرح حال نویسی ها
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  11:9 PM  |   | 

روزای دور

 

 دلمـ میخواد الان توی یه مهمونی 

از ته دل با همه داد میزدیمـ : 

" قصه ی عشقت باز تو صدامـــه،

یه شــب مستی باز سر رامـــه

و میرقصیدیمـ و میخندیدیمـ  بازمـ از ته دل :( 

یعنی دوباره یه روز شُدنیه؟


# قرنطینه
+  |  شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  11:19 PM  |   | 

انشاء دراکولای دهه هشتادیمون 

 

آخه چه جوری دلمـ برات ضعف نره جوجه ؟ 😍

 

5b03_whatsapp_image_2020-05-14_at_9.20.43_pm.png

 

+ تک به تک حرفایی که توی voice براش گفته بودمـ ُ تو انشاءش نوشته :)) اسمـ شخصیت مقابلمـ نوشته شقایق :))  چقدر من خندیدمـ وقتی خوندمش 😂 ...  این مدلی منمـ ، تو امتحانش شرکت میکنمـ :))


# قرنطینه
+  |  پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  10:51 PM  |  

تازه گاهی با شکستمـ رو به رو میشیمـ :))

 

 

یکی از قشنگیای روز های قرنطینه 

اینه که من و مامان و خالمـ ، همگی با همـ ...

در امتحانات آنلاین کلاس چهارمـ شرکت میکنیمـ :))
 


# قرنطینه
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  9:36 PM  |   | 

اصلا به من فکر میکنی؟

 


راستش این اصلا عادلانه نیست که

تا ۱۲ شب ؛ خونه تنها بمونمـ ...

در حالی که هیچ امیدی به سرگرمی و بیرون رفتن ندارمـ :|


# قرنطینه
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  11:58 AM  |   | 

همش اینجاست  ، توی ذهنمـ ...

 

 

حرف هایی برای نگفتن

برای ننوشتن ... 

و برای نشنیدن  (!)

 


# قرنطینه
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  2:29 AM  |   | 

چند مشکل مسخره دارن از پا درمـ میارن

 

 

یعنی میشه من بیامـ اینجا بنویسمـ 

سخت بود ولی من از پسش بر اومدمـ ؟  

 


# شرح حال نویسی ها # قرنطینه
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  10:49 PM  |   | 

تو این روزای قرنطینه 

 

هر شب منمـ و

 کیسه ی آب ِ گرمـ مخمل ِ قرمز رنگمـ ، 

(مدیونید فکر کنید از شدت کار داغون شدمـ) 

 

ycat_whatsapp_image_2020-04-07_at_2.23.38_am_copy.png

 

+ و فکر کن به چه روزی افتادمـ که علاوه بر خونه تکونی های تمومـ نشدی شبا شامـ درست میکنمـ :| 


# شرح حال نویسی ها # قرنطینه # خونه تکونی
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  2:50 AM  |   | 

از درون پوسیده ...!

 

زندگی تا زمانی که مسئولیت نداری خیلی عالیه 

مثلا الـان لازمـ نبود به این فکر کنمـ چه مدلی نون بخریمـ ، 

مواد غذایی تمومـ شدن باید بریمـ خرید ،

 چقدر بعد از خرید باید همه چیـــــــز ضدعفونی شه :|

Book de l'illustratrice Magalie Foutrier Portfolio : PUBLICITÉ

با همه ی این استرس ها و فکر ها 

من مطمئنمـ اگه الان ازدواج نکرده بودیمـ 

من تو خونه نشسته بودمـ افسرده و بی حوصله تر ، 

دلتنگ تــو بودمـ که چرا نمیشه ببینمت :| (!)

پس همین وضع ُ ترجیح میدمـ 

خد.ایا بازمـ شکرت  

 


# شرح حال نویسی ها # تو ِ من # 🧿 # قرنطینه
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  2:18 AM  |  

#در- خانه - می مانیمـ  (❊) بگید که خونه میمونید :|

 

چقدر شانس آوردیمـ که بهمون گفتن بشنید توی خونه

از خونه هاتون بیرون نرید.

اگه عکس این قضیه بود واقعا چقدر وحشتناک میشد.

مثلـا میگفتن به مدتی نا معلومـ ...

مجبورید خونه هاتون رو ترک کنید ،

اگه خونه هاتون ُ ترک نکنید میمیرید (!)

مثل فاجعه چرنوبیل :( 

معلومه چقدر رومـ اثر داشته سریاله ؟ :|

 


# قرنطینه # خدایا شُکرت
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  1:34 AM  |   | 

رسما 24 سالگی شروع شد

 

 

همسر میخواست رابطه ی من و بانک ملّت رو بهمـ بزنه :))

 sms ـش ُ باز کرده به من نمیگه :))

عزیزمـ ، یعنی فقط اونه که هر سال 

تولد شناسنامه ایمـ ُ فراموش نمیکنه :))

 


# شرح حال نویسی ها # تولدانه # قرنطینه
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  پنجشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  9:12 PM  |   | 

شما شبیه چی شدید ؟

 

برنامه یک روز من در قرنطینگی...

شبیه تلوزیون شدمـ ، زیبا نیست؟ :|

  1. ساعت بیداری : حدود ۱۲ ظهر (ناهار داشتمـ پس با خیال راحت خوابیدمـ )
  2. روشن کردن tv : و دیدن پوآرو تا حدود ۲
  3. ساعت ۲ اخبار تا ۲.۳۰ ( خوردن همزمان ناهار)
  4. بعدش عوض کردن کانال  - شبکه من ُ تو و برنامه شب جمعه 
  5. ساعت ۳ تا ۴ : دیدن قسمت سومـ سریال چرنوبیل 
  6. ۴ تا ۵:۴۵ برنامه هیجان انگیز dancing on ice
  7. اینجا یه کمـ رست و حمامـ
  8. ۷ تا ۸ طبقه بالا به منظور نصب اینستاگرامـ و چراغ قوه براشون 
  9. ۸ تا ۹ سریال شبکه ۳ دوپینگ 
  10. ۹ تا ۱۰ سریال شبکه ۲ کامیون 
  11. ۱۰ تا ۱۱ سریال شبکه ۱ پایتخت ( و همزمان تدارک سیب زمینی و پنیر برای شامـ )
  12. ۱۱ تا ۱۲ اینا عصر جدید 
  13. ۱۲ تا ۳ صبح تمومـ کردن سریال چرنوبیل 

 


# قرنطینه
+  |  دوشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  11:52 AM  |   | 

عادت

 

 

در این مدت قرنطینگی 

عادت کردمـ به آرایش نکردن 

هر گونه لوازمـ آرایشی رو صورتمـ ،

حس سنگینی رو القا میکنه

 

 


# قرنطینه
+  |  دوشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  2:4 AM  |  

صبور باش ، صبور باش

 

 

صبــــر دقیقا همون چیزیه که من ندارمـ :| 

میدونمـ یه روز این وضع تمومـ میشه ولی آخه کی؟

 

 


# قرنطینه
+  |  یکشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  5:18 AM  |  

برای تو مینوسیمـ تا بعد ها بخونی ، کوچولوی نداشته ی من

 

بعد ها که به دنیا بیای ،

من برات تعریف میکنمـ از سالی که قرنطینه بودیمـ ُ

 نمیشد بریمـ بیرون یا حتی خونه مامان بزرگ بابا بزرگمون .

از بیکاری و زیاد خونه موندن ...

هر روز یه گوشه از خونه رو میریختیمـ بیرون و مرتب میکردیمـ :))

بابات هر روز خونه بود و سر چیزای مسخره بحثمون میشد :|

از سالی که من نتونستمـ حتی با دوستامـ تولدمـ ُ جشن بگیرمـ 

و یا شاید حتی کیک تولد و کادو تولدمـ نداشتمـ :)

و برات میگمـ ببین عزیزدلمـ قدر این روزات ُ بدون (!)

همین که کنار همیمـ و سلامت و خوشحالیمـ ،

همین که میتونیمـ کُلی همـ دیگه رو بغل کنیمـ و ببوسیمـ .

همین میریمـ بیرون و دورهمی ها 

خودش یه دنیاس . قدر روزات ُ خیلی بدون عزیزکمـ .

تا مثل الان من دلتنگ نباشی این همه ...

Baby Feet

پی نوشت های بی ربط  :

عزیزای دلمـ الهه و هدیه قشنگمـ تولدتون مبارک دوست داشتنی های من :*
بهترین ها سهمـ قلب مهربونتون 

++ از صبح همه کمد های کابینت ها رو ریختیمـ بیرون ، دعوا کردیمـ ... دعوا کردیمـ ....دو ساعت وقت گذاشتمـ واسه وب و کامنت ها ، وقشه برمـ بلندش کنمـ از اول شروع کنیمـ :|


# قرنطینه
+  |  یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۸ | بهـ وقتِ  3:41 PM  |   | 

شرح حال گفتنمـ ...

 

 

همسایه بی ملاحظمون 

وسط این قرنطینه ها مهمونی گرفته 

صدا آهنگ انقدر بلنده که انگار وسط مهمونیمـ :))

دارمـ قِــر میدمـ و براتون مینویسمـ :))

 


# شرح حال نویسی ها # قرنطینه
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸ | بهـ وقتِ  9:28 PM  |   | 

بسه دیگه

 

 

بدبختی این روزا اینه که

نمیدونیمـ کِی قراره تمومـ شه !!! 


# قرنطینه
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸ | بهـ وقتِ  6:6 PM  |   | 

همممـ ...

 

 

تا وقتی که درگیر یه کاری هستمـ خوبمـ ،

ولی همین که سرمـ ُ میذارمـ زمین ،

میبینمـ چقدر داغونمـ ...

چقدر خستمـ 

چقدر سرمـ درد میکنه 

و اصلا دیگه نمیخوامـ جایی رو مرتب کنمـ :|

 


# قرنطینه
+  |  چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ | بهـ وقتِ  8:1 PM  |  

سُخنی با خود

 

vs4z_illustration_magalie_f_livres.png

 شقایق روزای امتحانت یادته؟ 

دوست داشتی خونه بمونی و هیچ کاری نکنی 

الان وقتشه ، پس چرا لذت نمیبری؟ :| 

 


# شرح حال نویسی ها # قرنطینه
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ | بهـ وقتِ  6:38 PM  |   | 

روز n امـ قرنطینه

 

یعنی تنها خوبی که قرنطینه داره ، 

اینه که شدتِ بی حوصلگی و بیکاری

حتی نصف شب همـ وادارت میکنه ، 

خونه تکونی کنی .

 

Image result for magalie foutrier illustration

 

+ یه صدایی درونمـ میگه : وقتی این خونه تکونی تمومـ شه ، چی کار میکنی؟! 
بعد با خودمـ میگمـ عمرا تمومـ شه ، تا دلت بخواد میشه کار تراشید :)


# شرح حال نویسی ها # خونه تکونی # قرنطینه
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۸ | بهـ وقتِ  5:0 AM  |   | 

از حبس خونگی اومدمـ بیرون ...

 

تازه الان فهمیدمـ

وقتی میگن شهر بوی مرگ میده

یعنی چی !! 


# شرح حال نویسی ها # قرنطینه
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۸ | بهـ وقتِ  11:27 PM  |   | 

:))

 

فک کنمـ وزارت بهداشت عاشقمـ شده 

امروز و فقط تا الان ...

6 تا sms دریافتی داشتمـ ازش :))

 


# شرح حال نویسی ها # قرنطینه
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۸ | بهـ وقتِ  11:58 PM  |   | 

جناب همسر


از راه رسیده ، دست ها و صورتش را میشوید 

تلفن همراه خود را با پد الکلی تمیز میکند 

و در نهایت با خود میگوید

همه ی این کار ها بیهودست

همه ی ما مبتلا میشویمـ 

خد.ا بیامرزدمان :))

 


# قرنطینه
+  |  چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۸ | بهـ وقتِ  2:49 AM  |   |