نوا
یه دیوونه سنگی می ندازه توی چاه،
صد تا عاقل نمی تونن درش بیارن
# قومـ ِ مغول
ادامه های رمز دارِ من :)
یه دیوونه سنگی می ندازه توی چاه،
صد تا عاقل نمی تونن درش بیارن
این داستان :
روند تولد گرفتن قومـ مغول ...
مواد لازمـ : خامه صبحانه ، آرد ، زردچوبه ، فلفل ، تعداد زیادی تخمـ مرغ ، تعدادی نان خامه ای ، نخ شادی + یک عدد متولد شده ی مفلوک
طرز تهیه : تمامی موارد بالا رو به صورت سوپرایز و یهویی ، ( به طرزی که متولد شده مفلوک سکته کنه) با حمله و جیغ توی سرش بکوبید و برای محکمـ کاری کمی صبر کنید فحش بده :)) بعد باز حمله کنید و در دهن آن بیچاره همه چیز را فرو کنید :)
+ ادامه مطلب رمز دار ، با ضمیمه عکس :| :))
دیشب انقد حالمـ بد بود که همون ساعت ۱۰ خوابیدمـ ،
فرداش فهمیدمـ ساعت ۱ شب
دوستای همسر به بهونه تصادفِ کذایی برادر بنده
همسر ُ کشوندن پایین
تا به مناسبت تولد ۱۵ روز پیشش سوپرایزش کنن
صبح که بیدار شدمـ همه جا آرد ریخته بود
کف حموممـ آبی بود :|
یعنی نامردی نکرده بودن اول آرد ریخته بودن
بعد واسه محکمـ کاری کیک زده بودن
بعد با نخ شادی آبی دور تا دورُ تزیین کرده بودن :|
از لباسشمـ نگمـ براتون :|
+ امشبمـ مجبوریمـ با این قومـ مغول بریمـ بیرون :/
بعدا نوشتمـ : برنامشون کنسل شد و من بسیار خرسند از این که میتونمـ با دوستای خودمـ برمـ بیرون ُ پیتزا بخورمـ .