
در ظاهر روی پاهایمـ ایستاده امـ ،
گاهی میخندمـ و گاهی گریه میکنمـ
اما حقیقت این است که خسته هستمـ ،
میخواهمـ فرار کنمـ میخواهمـ برومـ و ناپدید شومـ ...

+ باورمـ نمیشه که اینجای زندگی
به جایی رسیدمـ که نه میتونمـ با غیر در موردش حرف بزنمـ
و نه میتونمـ بنویسمش
همه ش جمع شده در من
بغض و آه و اضطرابی که باعث حملات میگیرنی اخیره...
خد.ایا هوامونو داشته باش

+ | دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲ | بهـ وقتِ
12:48 AM  |
|
+ | دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲ | بهـ وقتِ
12:43 AM  |
|
+ | سه شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲ | بهـ وقتِ
1:11 AM  |
|
+ | دوشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۲ | بهـ وقتِ
12:28 AM  |
|
+ | چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۲ | بهـ وقتِ
6:29 PM  |
|

چالش به دعوت یلدا دُخت عزیزمـ 🥰 :)



+ بعد از چند ماه دیشب وسط شب بیداری ها و چک کردن تب دلبر بلاخره نوشتمش... تازه کامنت ها رو همـ بعد از چند ماه تایید کردمـ (آخیشششش) حالا بریمـ ادامه ...
ادامه های رمز دارِ من :)
+ | سه شنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۲ | بهـ وقتِ
6:51 PM  |
|
+ | دوشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۲ | بهـ وقتِ
1:45 AM  |
|
+ | سه شنبه ۴ مهر ۱۴۰۲ | بهـ وقتِ
2:15 PM  |
|

تو اوج ناراحتیامـ
وقتی یهو یادمـ میاد
که دیگه هیچ وقت قرار نیست
برمـ مدرسه ، آرومـ میشمـ :)

+ ولی قبول کن ؛ پاییز از وقتی دیگه مدرسه نرفتیمـ قشنگ شد :)
#
حال خوب کن
+ | شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ | بهـ وقتِ
11:41 AM  |
|