بی نقاب

چون پررو میشی :))

.

هنوزمـ گاهی دلمـ ضعف میره برات ...

ولی بهت نمیگمـ 🤪


# تو ِ من
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳ | بهـ وقتِ  2:9 AM  |   | 

هشتگ 12

+ و این خوشکلا حاصل دعوای دیروزن :))

++ دوازدهمین سالگرد دوستیمون مبارک :) کی انقدر گذشت ؟ کی بزرگ شدیمـ ؟


# تو ِ من # برادر جان
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  دوشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۳ | بهـ وقتِ  2:0 PM  |   | 

خسته ...

مرا بگیر از این تکـــــرار ...

به عاشقانه ها بسپار :(


# تو ِ من
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  یکشنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۳ | بهـ وقتِ  11:55 AM  |   | 

فروغ فرخزاد (مکالمات)

چه میشود کرد ؟!

مگر میشود دنیا را پاره کرد...

از تویش خوشبختی درآورد ؟

همین است که هست...!


# ادامه بمونه واسه خودمـ # تو ِ من
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  سه شنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۲ | بهـ وقتِ  10:21 AM  |   | 

پیامش بعد از خط خطیاا

گاهی روزای خوبی رو نمیگذرونی

اینمـ یکی از اوناست ...

ثبت شود و بماند به یادگار

امیدوارمـ تکرار نشه

🎵 یه روزی قول دادمـ که نزارمـ ، کسی آرامشو از تو بگیره....


# تو ِ من
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  جمعه ۲۰ مرداد ۱۴۰۲ | بهـ وقتِ  4:22 AM  |   | 

۸ سال پیشا

... فـلـش بَــکـــ ...

[سال 93 هستیمـ ] فردا کنکور دارمـ . با دستای یخ زده و لبخند توی کافه معمار (پاتوقمون) جمع شدیمـ . نمیدونمـ استرسِ کنکور رو داشته باشمـ یا فوتبال ُ ؟!

آخ سارینا ، نگاهت میکنمـ و تو لبخند میزنی ... دستای تو همـ از استرس فردا یخ یخه ولی نگاهت پر از آرامشه ، امشب به خاطر تو اینجاییمـ ... (من و همسر و خواهر اون و برادر من ) (میخوان از استرسمـ کمـ شه و خوشحال باشمـ) ... واسه تماشای بازی سیب زمینی سرخ کرده سفارش دادیمـ .

راستشو بخوای من زیاد فوتبالی نیستمـ :) منتظریمـ چراغا رو خاموش کنن و پروژکتور روشن شه و بلاخره فوتبال و ورزشگاه رو نشون بدن ...

بین خودمون بمونه هاا ؛ کاش تاریک شه . تا من بتونمـ دستای یار رو بدون خجالت توی دستامـ بگیرمـ .

بازی شروع میشه . تقریبا چیزی از فوتبال و قوانینش نمیدونمـ (ازش میپرسمـ و اون جواب میده) در طول بازی از شادی بقیه هیجان زدمـ و همراهی میکنمـ .... و بلاخره جییییییییغ و اولین گل و شادی همه ... بهش تکیه دادمـ و ذوق میکنمـ ؛ اون توی گوشمـ میگه دروازه رو خالی کردن ، الان گل میخورن !!! میگمـ نفوس بد نزن و ... طولانی نمیکشه که توپ توی دروازمون جای میگیره و این بار علیرضای خوشتیپ نمیتونه جلوشو بگیره ... با دستای مشت شدمـ به بازو هاش میکوبمـ و با خنده و حرص میگمـ همش تقصیر توئه ...

دل تنگمـ ...

+ بازی امشبمـ که شوخی ای بیش نبود ... آه مردمـ گیراست انگار ... ۲-۶


# نوستالژی # تو ِ من # 🧿
+  |  سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ | بهـ وقتِ  2:2 AM  |   | 

تو با کل رویای من اومدی تا تو سی سالگی ...

تولدت مبارک ِ منی که 10 ساله دارمت


# تو ِ من # 🧿 # تولدانه
+  |  جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱ | بهـ وقتِ  1:47 AM  |  

سوال دیشب

وقتی میدونی

با چه چیز هایی (هر چند کوچیک)

خوشحال میشمـ

چرا دریغ میکنی؟ 🤔


# تو ِ من
+  |  یکشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۱ | بهـ وقتِ  1:13 AM  |   | 

کاش از اینجا تا ابد ؛ پُر باشه از قشنگی

و من همونیمـ که ده ساله دارمت

سالگردمون مبارک توِ من💜


# تو ِ من # 🧿
+  |  شنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ | بهـ وقتِ  11:4 PM  |   | 

تهران + فیل

راهیش کردمـ .

در رو که بستمـ

ته دلمـ یه جوری شد

انگار خونه خالی شد ...


# تو ِ من
+  |  یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۱ | بهـ وقتِ  4:5 PM  |   | 

Hope

در این سرزمین

هنوز چیزی هست که

به زندگی امـ رنگ بدهد :)


# تو ِ من
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  جمعه ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ | بهـ وقتِ  1:20 AM  |   | 

پراید نقره ای

 

دلمـ حرف های تو ماشینی ِ

آخرِ شبُ میخواد (!

وقتی جلو در خونه ایمـ 

و هیچ کدومـ دلمون نمیاد بریمـ ...


# نوستالژی # تو ِ من
+  |  دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ | بهـ وقتِ  2:14 AM  |   | 

#فریدون_مشیری

 

شب از هجومـِ خیالت ؛

نمی‌ برد خوابمـ .


# تو ِ من
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  پنجشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ | بهـ وقتِ  3:2 AM  |  

اصلا به تو نگمـ ، به کی بگمـ؟

 

میدونمـ دارمـ غُر میزنمـ ؛ 

ولی گاهی فقط ازت توقع دارمـ 

به جای این که منُ حساس و

ماجرا رو بی اهمیت جلوه بدی 

 فقط بپذیری و عذرخواهی کنی !!


# تو ِ من # اخمو نویسی ها
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  سه شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ | بهـ وقتِ  1:29 AM  |   | 

خستمـ از این همه جنگ اعصاب

 

دلمـ واسه اون روزا که

با پراید نقره ایش میرفتیمـ بیرون

و من سرمـ ُ روی شونه ش میذاشتمـ

و اون رانندگی میکرد  

تـنـــــگ شده ....! 


# نوستالژی # تو ِ من
+  |  چهارشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۱ | بهـ وقتِ  11:43 AM  |   | 

تیمورِ لنگ 

 

 

این روزا تیمور صدامـ میکنه :| 

 


# تو ِ من
+  |  یکشنبه ۵ دی ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  6:19 PM  |   | 

حالمـ خوب نیست

 

صفحه ی چتت رو باز میکنمـ و مینویسمـ : 

بغلمـ کن ...

pm رو باز نکردی ولی ،

با دستای از همـ باز شده

و با لبخند وارد اتاق میشی :)


# تو ِ من # 🧿
+  |  سه شنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  12:4 AM  |   | 

بریمـ ادامه مطلب؟

 

توی تاریکی اتاق 

دلبرُ بغل کرده بودمـ 

و همراه همسر براش آهنگ زمزمه میکردیمـ .  

شعر هایی رو میخوندیمـ که

توی دوران دوستی عاشقشون بودیمـ

یا مثلا باهاشون خاطره داشتیمـ 

[ با خودمـ فکر کردمـ ... این لحظه ؛ 

یکی از آرزو های برآورده شده ی منه :) 

 

 

+ حس خوبی که زیاد طول نکشید و جای خودش ُ به کلافگی داد .
در نهایت (به قول باباش) بعد از ۱۵ مین اجرا کنسرت زنده ؛ تو بغلمـ خوابش برد و من با لطافت توی تختش گذاشتمش.  شاید دو دقیقه نگذشته بود که دیدمـ بی صدا توی تخت و پارکش ایستاده و سرشُ بالا گرفته و روی انگشت های پا خودشُ بالا میکشه تا بتونه ما رو ببینه :)) و خُب خلوت دو نفرمون شروع نشده تمومـ شد و من از ته دل خندیدمـ  :)) 
این روند دوبار تکرار شد و در نهایت همسر خوابش برد !!! برای بار سومـ تلاش کردمـ بخوابونمش ! این بار دلبر رو وقتی تقریبا خواب بود وسطمون گذاشتمـ و پشتشُ نوازش کردمـ تا خوش خواب شد . بعد از نیمـ ساعت بلندش کردمـ و توی تخت گذاشتمش و میشه گفت از خستگی بیهوش شدمـ ... 

جمعه شب ۱۴هُمـ اتفاق افتاد

++ اومدمـ فقط از قسمت های خوشمزه ی ماجرا بنویسمـ ، ولی یاد یه پست توی اینستاگرامـ افتادمـ و گفتمـ بذار از سختیامـ بگمـ :)) 
[دلمـ خواست اون متنُ اینجا همـ با شما به اشتراک بذارمـ ، آخه میدونید خود منمـ گاهی فراموش میکنمـ !! فراموش میکنمـ هر چیزی که میخونمـ یا میبینمـ تنها یه اسلایس یا یک تکه از ماجراست]
متن خوشکلیه ، بیاین ادامه مطلب تا با همـ بخونیمش :) 


# ادامه مطلب رمز ندارد # تو ِ من # 🧿
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  10:7 PM  |   | 

مافیا

 

یه روز میرسه که

از مورد علاقه ترین های زندگیت همـ

 متنفر میشی .

به همین راحتی (!)

 


# ادامه بمونه واسه خودمـ # تو ِ من
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  چهارشنبه ۵ آبان ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  5:53 PM  |   | 

[۱۳-۱۴-۱۵ و کمی ۱۸ ]

 

بخوامـ ازدواج رو توصیف کنمـ 

میگمـ همیشگی کردن و ...

زندگی با بهترین دوستمـ :)

 

  

تولدت مبارکــ رفیق ترین 💜

 


# تو ِ من # 🧿 # تولدانه # از اون پست طولانیا
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  پنجشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  7:55 PM  |   | 

همون پُست  معروفه همسر (که خودش نوشته)

+  |  سه شنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  10:51 PM  |  

سالگرد دوستی 

 

ماه شهریور پُر است 

از خاطرات عشق من💜

من به جان تا زنده باشمـ ، 

عاشق شهریورمـ ...


# تو ِ من # 🧿
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  جمعه ۲۶ شهریور ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  9:38 PM  |   | 

HaPpy Anniversary ♥️  #3

 

 

من مطمئنمـ که بی تو نمیتونمـ

من مطمئنمـ که تنها نمیمونمـ

6b3821b79ab15949f8b6fec8af39a9a9_95uo.jpg

من شک ندارمـ به احساسی که دارمـ 

من شک ندارمـ که تنهـــات نمیذارمـ :)

 

 


# تو ِ من # 🧿
+  |  دوشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  2:9 PM  |  

بین السالگردین

گاهی گمان نمیکنی

ولی خوب میشود ... :)


# تو ِ من # 🧿
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  چهارشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  10:23 PM  |   | 

سالگرد یکی از بهترین شبای زندگی

 

 

[ 💍 Ring Emoji on Apple iOS 12.1 HapPy 4th Engagement anniversary ]


# تو ِ من # 🧿
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  دوشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  10:38 PM  |   | 

عادتی که از سر افتاد...

 

یه صبح دیرمـ شده بود و حسابی عجله داشتمـ ، ساعت ۷.۳۰ وارد حیاط دانشگاه شدمـ و با عجله خودمو به کلاس تجزیه و تحلیل آثار هنر های تجسمی رسوندمـ ، به استاد سلامـ کردمـ و یه نفس عمیق کشیدمـ که خب خد.ا رو شکر به موقع رسیدمـ ، اومدمـ کتابمـ ُ در بیارمـ ، چشممـ افتاد به دست چپمـ ! انگار آب سرد رو سرمـ ریختن !! حلقه امـ ُ فراموش کرده بودمـ ، اون موقع ها تازه نامزد کرده بودیمـ (با این که همسر هیچ وقت براش مهمـ نبوده و نیست ) ولی اون لحظه یه حس عذاب وجدان زشت همه وجودمو گرفته بود . انگار با خودمـ میگفتمـ تو که این همه به همسر گیر میدی ،  حلقه ی خودت کو؟ 
اون روز گذشت و [امشب من چقدر دلتنگ اون کلاس مسخره و دوستا و زندگی بدون کرونامـ ~ بگذریمـ...] 
امشب دلبر تو بغلمـ بود و زُل زده بودمـ به حلقه امـ و دیدنش عجیب بود . حلقه ای که این روزا به ندرت تو دستمه ... و کرونایی که باعث شد عادت بودنش از سرمون بیفته (اون اولا میگفتن کرونا از سطحمـ منتقل میشه و به خواست مادر شوهر علل حساب حلقه و ساعت هامونُ کنار گذاشتیمـ ) 

 

 

+ عکس متعلق روزای خوبیه که معلومـ نیست تا کی باید در حسرتش بمونمـ ...
++ امشب هوای دلمـ ابریه . 

پ.ن بی ربط:  گاهی عوض کردن فرمت وب همـ بد نیستا (انگار خودمو محدود کرده بودمـ به اون مدلی نوشتن :|)

پ.ن بی ربط 2: بلاگفا چه خبره؟ چرا همه یا رفتید یا قصد ننوشتن دارید؟ فندوق ، سحر ، شیرین ، مهسا ، ...؟!  دلمـ میگیره از اینکه اینجا روز به روز خالی تر میشه :( 


# نوستالژی # اخمو نویسی ها # تو ِ من
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  10:22 PM  |   | 

[5/3]

 

من کشته مرده راه حل های زیباشمـ :|

 

+ بهش میگمـ خسته امـ ، حالمـ بده 
گفتمـ و گفتمـ ... 
تهش میگه خُب چی کار کنیمـ ؟ 
میخوای بچه رو بندازیمـ دور ؟ 
میخوای کرونا رو شکست بدیمـ ، 
ماسکا رو در بیاریمـ ، 
بریمـ پیش فلانی
(که تستش مثبت شده) ؟! 


# تو ِ من # 🧿 # شرح حال نویسی ها
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  12:42 AM  |   | 

تو ... ای جانِ جانان...

 

تو همان لبخنــــدی بر لبانمـ :) 

 


# ادامه بمونه واسه خودمـ # تو ِ من # mq
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  12:49 AM  |  

زیاد رو به راه نیستمـ ، بعد مینویسمـ ...

 

ماسکش ُ میزنه و میگه : 

من دارمـ میرمـ ، کاری نداری؟! 

در جوابش میگمـ نه ...

همین طور که داره میره با خودش میگه :

[ الان داره توی دلش میگه،

از اول همـ کاری نداشتمـ :)) ]


# تو ِ من
+  |  چهارشنبه ۵ خرداد ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  11:26 PM  |   | 

تُپُل ِ بد اخلاق

 

گاهی به یه جاهایی از

گذشته ی خودمون حسودیمـ میشه!! 

 

+ وقتی که حالت ُ عوض نمیکنمـ ؛ 
بودنِ من ، به چه دردی میخوره؟ :(

پ.ن: وی پس از نوشتن این پست ، از صفحه اسکرین شاتی میگیرد و برای همسر میفرستد :))  نتیجه تا حدودی مطلوب بوده است :)) باشد که فردا شادمان باشد و رستگار شویمـ :))


# تو ِ من # پُست سفارشی
+  |  چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  2:22 AM  |   | 

حالا در هر موضوعی ، فرقی نداره چی!!

 

کاش بفهمی ،

 متنفرمـ از این‌ که 

اولیت دوّمت باشمـ (!)


# تو ِ من
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  1:35 AM  |   | 

این داستان : ما دو تا

 

همیشه فکر میکردمـ

مامان بابا ها خیلی آدمای بزرگی هستن ، 

پس چرا ما انقد کوچیکیمـ؟! 🥴


# ادامه بمونه واسه خودمـ # تو ِ من
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  7:8 PM  |   | 

شیر با طعمـ ِ اکبر جوجه :))

 

 

هر

کسی 

در

دل ِ

من 

جای

خودش 

را

دارد

...!  

 


# تو ِ من # 🧿 # شرح حال نویسی ها # از اون پست طولانیا
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  5:56 PM  |   | 

من بغل میخوامـ 🙄

 

 

 بَغلَمـ کُن که

جَهان بی تو خــَــر است 🙄

 


# تو ِ من # 🧿 # شرح حال نویسی ها
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  5:40 PM  |   | 

این داستان : همسر به شدت نگران و به ظاهر آرومـ :|



یه جور نگران و استرسی شده 

که حتی وقتی شبا یه تکون ریزمـ میخورمـ 

از خواب میپره و با وحشت میگه:

چیه ؟ چته؟ چی شده؟ :||


# تو ِ من # 🧿
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  دوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  2:19 AM  |   | 

تاهلُ تو چی میبینید؟

 

میدونی به این نتیجه رسیدمـ که 

من تمامـ مدت حس میکردمـ

هنوزمـ bf , gf هستیمـ یا نهایتا نامزدیمـ :)) 

و الان به این فکر میکنمـ که وقتی نی نی بیاد 

حقیقتا دیگه متاهل میشمـ 😂🤦🏻‍♀️

اینه که هی به همسر میگمـ بیا مجردی بریمـ بیرون!!

خنگمـ خودتونید :|||


# تو ِ من # 🧿
+  |  پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  7:38 PM  |   | 

این داستان : از این خونه به اون خونه!!

 

هر چند دقیقه یکبار تو چشماش نگاه میکنمـ

و میگمـ : تو شبیه شوهر من نیستی 

نمیخوامـ ، شوهر خودمـ ُ پس بدید :)) 

 


# تو ِ من # 🧿 # شرح حال نویسی ها
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  12:4 AM  |   | 

چه مدلی این دو هفته رو تحمل کنمـ ؟

 

 

تويی 

 تنها تویی 

 تـو 

علّت ِ من ، 

تــو

(!)

 

+ وسایل هات ُ که جمع می کردمـ 
 غمـ عالمـ ریخت تو دلمـ‌
(!)

 

پ.ن بی ربط : 
 ماهی سیاه کوچولومـ ،
 امروز بعد از دو هفته زجر کشیدن راحت شد.
 چشمـ تلسکوپی ِ من دیگه هیچ وقت دو ساله نمیشه :(
 گفته بودمـ دی ماه ُ دوست ندارمـ ؟


# تو ِ من # 🧿
+  |  دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  9:17 PM  |   | 

#سعدی

 

 

تو میان ما ندانی که چه می رود نهانی 

 


# تو ِ من # 🧿
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  9:23 PM  |   | 

خد.ایا

 

جایی که فریادمـ نمیگردد اجابت ، 

دیگر سکوتـــمـ نیست معنایش رضایت (!)

 

 

+ کمی آرامش لطفا 
خواهش میکنمـ ... 

  • [ویرایش] : ادامه مطلب افزوده شُد :)

# تو ِ من
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  9:41 AM  |  

۲ آذر

 

و سهمـ ما از پــایـــیــز  ِ امسال ،

قدمـ زدنی سه نفری زیر بارون بود :)

 

vadb_adobe-fresco-fall-foliage-2_4x.png

 

+ ما عینکی ـا دو تا حق انتخاب داریمـ‌ ،
 یا عینکمون ُ در بیاریمـ و جایی ُ نبینیمـ ...
 و یا بذاریمـ بمونه تا قطره های بارون خیسش کنه و بخار بگیره و بازمـ جایی ُ نبینیمـ :))


# تو ِ من # 🧿
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  یکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  11:55 PM  |   | 

بـی ربط امروز - متن چت 

+  |  پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  6:32 PM  |   | 

این داستان : کارگاه سفالگری

 

 

یکی از علاقه مندی های این روزاش اینه که 

 بیاد پتو رو از رومـ کنار بکشه 

و همینجوری که دستای سردش ُ میکشه روی صورت و بدنمـ

بگه بیدار شو صبح شده :|

 


# تو ِ من # 🧿 # شرح حال نویسی ها
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  8:9 PM  |   | 

بمونی برامـ همیشهه

 

[ تولدت مبارک جان ِ دل ♥️ ]

 

Advocate-Art | London - Marbella - New York

 

همون اندازه که هستی

همون اندازه خوشحالمـ

کنار تو که دنیامی

چقدر بهتر شده حالمـ :)


# تو ِ من # 🧿 # تولدانه
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  9:14 PM  |   | 

با اینا اومده خونه *ـــ*

 

ذوق مرگ نشمـ آخه ؟ 

 

bxs5_ی_copy.png


# تو ِ من # 🧿
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  یکشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  10:36 PM  |  

♥️ HaPpy Anniversary

 

دو ساله شدنمون مبارک :)

 

 

+ به وقتِ ...
پانزدهمـ شهریور ماه ِ
هزار ُ سیصد ُ نود و هفت ♥️


# تو ِ من # 🧿
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  8:18 PM  |   | 

این داستان : همسر کچل :))

 

 

اون اولـا که تازه دوست شده بودیمـ میگفت :

ببین من موهامـ میریزه ، زشت میشمـ و فلـان و بهمان

نمیرمـ مو بکارمااا ، نگی چیزی فردا :)) 

منمـ میگفتمـ : نه راحت باش ، مگه به مو های سره ؟

jhj4_890a5bfcfbb6fa8c83e5932773fc5d3a.png

الـان من هی باید بگمـ خیلیمـ خوبی ،

اونمـ بگه نهههه من دارمـ کچل میشمـ و زشت شدمـ

باید برمـ مو بکارمـ :))

 

+ در ادامه توجهتون رو جلب میکنمـ به ... :))


# تو ِ من # 🧿
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  12:2 AM  |   | 

در حال حاضر دوست ندارمـ بال پرواز کسی باشمـ

 

 با خودمـ میگمـ کمکش کن 

تو بال ِ پروازش باش، 

تهش امّا ...

fuzzy balloon    Product No: 3450F

 + خسته میشمـ که همه ی الویت های زندگیمون میشه ساخت مستند های پی در پی ، اونمـ با شرایط و حال الان من (!)


# تو ِ من # مستند
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  یکشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  11:11 PM  |   | 

از سوسک چندشش میشه :|

 

هوا مثلا خوب بود ، پنجره ها  رو باز گذاشتیمـ ...

یه حشره اومد داخل ، تا گفتمـ این چیه؟ 

جیغ زد سوسک بالدار و دوید طرف اتاق :)) 

وسط تلاش هامـ واسه گرفتنش،

هی داد میزدمـ بابا پروانه س بیا بیین 

از اتاق بلند میگفت نهه فشارمـ افتاده ، نمیتونمـ :/ 

دارمـ فک میکنمـ اگه زنشمـ مثل خودش بود ،

چه فاجعه ای رخ میداد ؟! :| 

 

+ دیوونه شدمـ تا پروانه رو گرفتمـ و تو بالکن رهاش کردمـ . باید به فکر توری باشیمـ :|


# تو ِ من # 🧿
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  8:19 PM  |   | 

😒

t94_le-chat-botte-hotelroomsearch-avec-gif-chat-potte.png

آخه مگه مجبوری یه کاری کنی که ناراحت شمـ

بعد شبیه گربه چکمه پوش شِرِک زُل بزنی به من ؟ :|

 


# تو ِ من # 🧿
+  |  سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  8:10 PM  |   | 

کمی قشنگی 🧿

ieg7_f2100101cbecb9943cfd04e78a01b77f.png

| سُخَنی با شُما |
سلـآمـ 😍 چه طوریایید بچه ها ؟ مدتیه پست نظرخواهی نذاشتمـ ، بیاین اگه پیشنهادی هست واسه بهتر شدن اینجا بهمـ بگید .... و اینکه یه مدته میخوامـ اینُ باهاتون در میون بذارمـ  : اگر موافق باشید از این به بعد فقط به کامنت های اونایی که وب ندارن و یا در مورد کامنتشون حرف و یا نظری برای گفتن دارمـ ، پاسخ میدمـ ، چه طوره؟  این کار ُ کنمـ یا نه؟ با توجه به نظر اکثریت تصمیمـ ‌نهایی ُ میگیریمـ :)
++ گفتینو نشون میده کُلی خواننده خاموش داریمـ  ، خاموش چرایید ؟
* بعد تر نوشتمـ : با توجه به کامنت ها ، اکثرا ترجیحشون این بود که تک تک کامنت ها رو مثل قبل دونه دونه جواب بدمـ :)‌ همین کار ُ میکنمـ !

 


# تو ِ من # 🧿 # ساکنین سرزمین بلاگفا
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  سه شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  3:41 PM  |   | 

همیشه قطارت روی ریل نیست 

 

 

میخوای باور کنی یا نه ، 

زندگی همیشه گُل و بلبل نیست !!

 


# تو ِ من
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  11:28 PM  |  

این داستان : همسر متوجه میشود 

 

 عاشق وقتاییمـ که سکــوت میکنمـ و 

صدامـ با بهترین کیفیت شنیده میشه :))


# تو ِ من # 🧿
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  6:32 PM  |   | 

ادامه تقدیمـ بهـ مریمـ و پرواز💕

 

صمیمی ترین و نزدیک ترین رفیق ـتون کیه ؟

یا بهتره بگمـ اسمـ ِ جعبه سیاه زندگیتون چیه ؟ :))


# تو ِ من # 🧿
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  پنجشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  1:22 AM  |   | 

همسر خونه کمـ شده :(

 

7h7_7625eb8969df056e9c122f5cb0108bda.png

 

خُب باید اعتراف کنمـ بعد از گذشته دو ماه ،

اولین عصریه که خونه تنهامـ ...

انگار یه چیزی کمه :(

 


# تو ِ من # 🧿
+  |  یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  8:39 PM  |   | 

دیشب آسمونمـ میبارید

 

 

دستامـ ُ سفت گرفته بود تو دستش 

و میگفت : تنهامـ نذاری بری ها ...!

 


# ادامه بمونه واسه خودمـ # تو ِ من # موعد
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  8:50 PM  |  

از درون پوسیده ...!

 

زندگی تا زمانی که مسئولیت نداری خیلی عالیه 

مثلا الـان لازمـ نبود به این فکر کنمـ چه مدلی نون بخریمـ ، 

مواد غذایی تمومـ شدن باید بریمـ خرید ،

 چقدر بعد از خرید باید همه چیـــــــز ضدعفونی شه :|

Book de l'illustratrice Magalie Foutrier Portfolio : PUBLICITÉ

با همه ی این استرس ها و فکر ها 

من مطمئنمـ اگه الان ازدواج نکرده بودیمـ 

من تو خونه نشسته بودمـ افسرده و بی حوصله تر ، 

دلتنگ تــو بودمـ که چرا نمیشه ببینمت :| (!)

پس همین وضع ُ ترجیح میدمـ 

خد.ایا بازمـ شکرت  

 


# شرح حال نویسی ها # تو ِ من # 🧿 # قرنطینه
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  2:18 AM  |  

بی توجه به حال من

 

 

گذاشتمت به حال خودت 

ببینمـ  کی خسته میشی

و کی ...؟

 


# تو ِ من # 🧿 # ادامه بمونه واسه خودمـ
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  سه شنبه ۵ فروردین ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  7:9 PM  |  

عاشقانه های همسر (با زور خودمـ ) :))

 

شرح حال نویسی ها و 

دلبرانه های روز تولد :)

fh0i_245bb0389434927dda15a41ea25eb6f8_copy.jpg

+ [  ویرایش و همه ی نوشته ها به ادامه مطلب منتقل شُد :) ]  


# تو ِ من # 🧿 # شرح حال نویسی ها # تولدانه
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  پنجشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۸ | بهـ وقتِ  1:4 AM  |   | 

در ادامه توجه شما رو به شرح حالمـ جلب میکنمـ :)

 

 

به آرزو هاتون فکر کردید؟! 

به چند تاش رسیدید

و فراموش کردین یه روزی آرزو بوده؟! 

 


# شرح حال نویسی ها # تو ِ من # 🧿
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  سه شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۸ | بهـ وقتِ  4:0 AM  |   | 

مطالب قدیمی‌تر