بی نقاب

همچنان اسکویید گیم (قسمت آخر)

همیشه فکر می‌کنیم «بازی» تموم شده، اما در واقع، شکلش فقط عوض می‌شه ؛ بیرون از اون جزیره هم مردم برای بقا همدیگه رو حذف می‌کنن، فقط بدون لباس قرمز!!!


# سخن بزرگان
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  یکشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۴ | بهـ وقتِ  2:24 AM  |   | 

اسکویید گیم

از نظر روانی، وقتی آدم به جایی می‌رسه که فکر می‌کنه «تمومه»، معمولاً دلیلش اینه که مغز دیگه راهی برای فرار از درد پیدا نمی‌کنه.

نه اینکه واقعاً هیچ راهی نباشه — فقط مغز، از شدت خستگی، اون راه‌ها رو دیگه نمی‌بینه.

تو اون لحظه، آدم نمی‌خواد زندگی رو تموم کنه، می‌خواد درد رو تموم کنه.

ولی اگه همون لحظه یکی باشه که گوش بده، یه ذره امید بده، یا حتی فقط سکوت کنه و همراه باشه… مغز دوباره یه جرقه‌ی کوچیک پیدا می‌کنه. همون جرقه‌ای که باعث می‌شه آدم یه قدم کوچیک برداره و از اون تاریکی فاصله بگیره!!


# سخن بزرگان
+  |  یکشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۴ | بهـ وقتِ  4:14 AM  |   | 

بمرانی

.

ﻓﺎﻳﺪه ﻧﺪاره اﻳﻦ رﺳﻢ روزﮔﺎره
از درو دﻳﻮار ﻣﻴﺒﺎره اﻳﻦ ﺟﺎ
وﻟﻰ ﺗﻮ ﺑﻪ ﭼﻴﺰای ﺧﻮب ﻓﻜﺮ ﻛﻦ
ﻛﻪ ﻣﺎ زﻧﺪه اﻳﻢ ﺑﻪ اﻣﻴﺪ
زﻧﺪه اﻳﻢ ﺑﻪ روﻳﺎ
ﺑﻪ ﻓﺮدا

ﺑﻪ ﭼﻴﺰای ﺧﻮب ﻓﻜﺮ ﻛﻦ
ﻛﻪ ﭼﺎره ای ﻧﺪارﻳﻢ
ﺑﺎﻳﺪ دووم ﺑﻴﺎرﻳﻢ
ﻫﻤﻴﻦ ﺟﺎ


# سخن بزرگان
+  |  پنجشنبه ۵ تیر ۱۴۰۴ | بهـ وقتِ  1:55 AM  |   | 

شب به خیر😴

.

نورت رو با کسی شریک شو

که حاضره با تاریکی‌ت کنار بیاد :)


# سخن بزرگان
+  |  جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ | بهـ وقتِ  1:26 AM  |   | 

زد بازی

صبح به خیر به زور و خمیازه ...

برگا ریختن و بی ریخت شدن تو فصلی تازه :(

.

+ شروع کار جدید ؛ الهی به امید تو 🩷


# سخن بزرگان
+  |  دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳ | بهـ وقتِ  7:58 AM  |   | 

امیلی

دلایل زیادی واسه غصه خوردن هست

ولی بیا با همون اندک باقی مانده شاد باشیمـ :)


# سخن بزرگان
+  |  دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳ | بهـ وقتِ  12:39 AM  |   | 

یادآوری :

گاهی درست شدن یه چیزی ،

همون تمومـ شدنشه .


# سخن بزرگان
+  |  دوشنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۳ | بهـ وقتِ  1:27 PM  |   | 

پند امشب:

تا از سن خریتتون نگذشته ؛

تا میتونید خریت کنید .


# سخن بزرگان
+  |  پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۱ | بهـ وقتِ  3:3 AM  |   | 

ممدوح عدوان


ما عادت نمی کنیمـ ...

مگر آن که 

چیزی درونمان بمیرد

فکرش را بکن

چه چیزهایی درونمان 

مُردند تا توانستیمـ

به همه ی آنچه 

پیرامونمان است ،

عادت کنیمـ !


# سخن بزرگان
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  چهارشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ | بهـ وقتِ  2:19 AM  |   | 

حرف حساب جواب نداره

 

 

واقعا اهمیتی نداره چه اتفاقی میفته، من قشنگ ترین روزای زمستونو دیدمـ ، زشت ترین شبای تابستون جلو چشممـ بود ، با مزخرف ترین آدما گشتمـ و دنبال بهترین آدما اینور و اونور رفتمـ. کارای بی اهمیت زیادی انجامـ دادمـ که از هیچ کدومـ هیچ وقت پشیمون نشدمـ .
من گند زدمـ ولی خودمـ درستش کردمـ و درست الان تو همین لحظه که نه خوشحالمـ و نه ناراحت ، میدونمـ هیچ چیز هیچ اهمیتی نداره، همین فقط ...


# سخن بزرگان # شرح حال نویسی ها
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  9:38 PM  |   | 

#فریبا - وفی

 

بعد ها فهمیدمـ ...

بینایی همه ی چشمـ ها یک اندازه نیست (!)

یکی کمـ از دنیا می بیند و یکی زیاد .

دنیا همـ در برابر نگاه آدمـ ها 

به یکسان عرضه نمی شود .

 


# سخن بزرگان
+  |  پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  7:59 PM  |  

وصف حال

 

نه می توانیمـ بمیریمـ ، 

نه می توانیمـ زندگی کنیمـ ، 

نه می توانیمـ همدیگر را ببینیمـ ، 

نه می توانیمـ همدیگر را ترک کنیمـ ، 

به تنگنای عجیبی افتاده ایمـ ...! 

# ژان پل ساتر


# سخن بزرگان
+  |  جمعه ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  6:1 PM  |   | 

کاش مامان بفهمه

 

گاهی کاملا و قطعا حـق با توئه ، 

ولی آخرش ؛ کاری میکنی و

جوری برخورد میکنی که 

محکومـ نهایی خودتی (!


# سخن بزرگان
+  |  پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  6:58 AM  |   | 

این داستان : بابایی کلافه

 

کسی که خوابش میاد 

گریه نمیکنه ، میخوابه :))

 


# سخن بزرگان
+  |  چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ | بهـ وقتِ  12:17 AM  |   | 

جوابیه « عمّه خانمـ » پس از یک ماه دیده نشدن 

 

آدمـ باید جایی بره که از حرفاشون ناراحت نشه

و بذاره به حساب شوخی ...

یا اصلا نـــــره :|


# شرح حال نویسی ها # عمّه خانمـ # سخن بزرگان
ادامه های رمز دارِ من :)
+  |  یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ | بهـ وقتِ  2:24 AM  |   |