برای تو مینوسیمـ تا بعد ها بخونی ، کوچولوی نداشته ی من
بعد ها که به دنیا بیای ،
من برات تعریف میکنمـ از سالی که قرنطینه بودیمـ ُ
نمیشد بریمـ بیرون یا حتی خونه مامان بزرگ بابا بزرگمون .
از بیکاری و زیاد خونه موندن ...
هر روز یه گوشه از خونه رو میریختیمـ بیرون و مرتب میکردیمـ :))
بابات هر روز خونه بود و سر چیزای مسخره بحثمون میشد :|
از سالی که من نتونستمـ حتی با دوستامـ تولدمـ ُ جشن بگیرمـ
و یا شاید حتی کیک تولد و کادو تولدمـ نداشتمـ :)
و برات میگمـ ببین عزیزدلمـ قدر این روزات ُ بدون (!)
همین که کنار همیمـ و سلامت و خوشحالیمـ ،
همین که میتونیمـ کُلی همـ دیگه رو بغل کنیمـ و ببوسیمـ .
همین میریمـ بیرون و دورهمی ها
خودش یه دنیاس . قدر روزات ُ خیلی بدون عزیزکمـ .
تا مثل الان من دلتنگ نباشی این همه ...
پی نوشت های بی ربط :
+ عزیزای دلمـ الهه و هدیه قشنگمـ تولدتون مبارک دوست داشتنی های من :*
بهترین ها سهمـ قلب مهربونتون ![]()
++ از صبح همه کمد های کابینت ها رو ریختیمـ بیرون ، دعوا کردیمـ ... دعوا کردیمـ ....دو ساعت وقت گذاشتمـ واسه وب و کامنت ها ، وقشه برمـ بلندش کنمـ از اول شروع کنیمـ :|
# قرنطینه
