بی نقاب

یک عدد میزبانِ خسته

 

ساعت سه صبحه و با بَدَنی دردناک ؛ داشتمـ به سوال مامان فکر میکردمـ: ارزشش رو داره این همه خودتو اذیت کنی؟!  به مامان گفتمـ  اگر خوش بگذره ارزش داره و اضافه کردمـ یک هفته ای خونه نبودمـ و در هر حال خونه به یه مرتب کردن اساسی احتیاج داشت ... ولی خُب قطعا اینجوری مرتب نمیشد ، یا این حجمـ از توجه و وسواس

حالا ارزش داشت؟ نمیدونمـ

خوب بود ، یعنی مثل قدیمـ نبود ولی برای این دو سه سال اخیر خوب بود. عصر یه جمع دخترونه داشتیمـ و کیک تولد و تنقلات ، بعد از رفتن عده ای از دوستان و اومدن آقایون رسیدیمـ به صرف شامـ و دیدن فیلمـ ترسناکی که نصیب من نشد (نصفش در حال خوابوندن بچه بودمـ و ۴۵ دقیقه آخرش رو همـ خواااب) 

(راستی داماد جدید ؛ یک سبد وسایل مامان بازی و رژین برای دلبر یه پازل پت مانند گرفته بود )  

کمرمـ در حال نصف شدنه و بعد از یه جارو زدن تصمیمـ گرفتمـ بخوابمـ و بیخیال آشفته بازار بیرون شمـ  (جارو همـ فقط به خاطر  دلبر  که فردا چیزی رو توی دهنش نبره)

وقتی مامان میشی دنیات تغییر میکنه 

مسئولی ، چه باشه و چه نباشه دیگه آدمـ سابق نیستی ...! 

خوشحالمـ به کسی زحمت ندادمـ و خستمـ از این حجمـ از دوویدن دنبال بچه ای که توی ۲۴ ساعت گذشته فقط ۹ ساعت ناقابل خوابیده بود و بلاخره یک ربع مانده به دو صبح ، دل به خواب و رختخواب داد (تازه اونمـ با زووووور)

چرا وقتی مامان میشی همه کارا رو تو باید ساپورت کنی؟ به نظر من انصاف نیست ولی با تمامـ اینا با جون و دل همه کاری میکنی و تهش میگی خد.ایا هزاران بار شکرت 

سلامتی و آرامش و یه دنیا شادی به همه ی بنده هات بده

این روزا حال ایران خوب نیست ...

 


# دورهمی
+  |  جمعه ۲۰ خرداد ۱۴۰۱ | بهـ وقتِ  3:11 AM  |   |