بی نقاب

ج ن گ

بغلش کردمـ و آرومـ میگمـ وقت جیش کردنه ...

خوابه، چشماشو باز نمیکنه .

میشونمش روی لگنش و آرومـ میگمـ جیش کن مامان ، انقد خوابه که سرش داره تکون میخوره و می افته ... با دستامـ سرشو نگه داشتمـ

بغلش میکنمـ و توی گوشش میگمـ دوست دارمـ

توقع جواب ندارمـ ، خیلی خواابه

ولی اونمـ آرومـ میگه دوستت دارمـ.

میذارمش تو تختش

میامـ بیرون و زاررر میزنمـ ...

من میترسمـ ... چی داره سرمون میاااد؟

ناشکر نیستمـ ، به خد.ا که نیستمـ ولی اولین بار تو زندگیمـ گفتمـ کاش بچه نداشتیمـ ....

خد.ایا ببین ما رو

ختمـ به خیر کن

همه جورهه


# از اون پستای خیس
+  |  یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ | بهـ وقتِ  2:59 AM  |   |